به زندگی مجلل و خانه بزرگ و وسایل لوکس و مدرن هرگز بها نمی داد. وقتی فرمانده پایگاه هوایی اصفهان
بود، با اینکه می توانست خانه بزرگ و وسیع و مجهزی در اختیار داشته باشد، در خانه سازمانی افسران جزء
که از قدیم و قبل از مسئوولیتش در اختیار او بود، زندگی می کرد.
یک روز به منزل آمد و گفت: «اثاثیه منزل را جمع کنید، باید به خانه دیگری نقل مکان کنیم.» همین کار شد
و روز بعد به خانه کوچکتری رفتیم. بعدها فهمیدم آن شب در مسجد پایگاه برادر درجه داری که دارای شش
فرزند بود، از کوچکی خانه سازمانی اش به او گلایه کرده و عباس هم آدرس خانه ما را به او داده و گفته بود
فردا به این خانه نقل مکان کن! آن درجه دار وقتی فهمید او آدرس خانه خودش را داده از جابجایی منصرف شد.
عباس که پی به قضیه برد با اصرار از او خواست به خانه ما نقل مکان کند و به این ترتیب ما به خانه آن برادر
رفتیم و او هم به خانه ما اسباب کشی کرد.»
منبع: کتاب سروهای سرخ با موضوع خاطراتی از شهیدان نوشته دکتر غلامعلی رجایی
فصل دهم: عشق به مردم صفحات 180-181 چاپ اول 1385 انتشارات صریر
به نقل از صدیقه حکمت همسر سرلشکر خلبان شهید «عباس بابایی»
این شهید عزیز در پانزدهم مردادماه سال 1366 و در روز عید قربان، در 37 سالگی و در عملیاتی برونْ مرزی،
به معراج همیشگی دوست قدم نهاد. یادش گرامی و راهش پاینده باد.